مرثیه ای برای یک رویا

خنک آن قمار بازی که بباخت هرچه بودش/بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر

مرثیه ای برای یک رویا

خنک آن قمار بازی که بباخت هرچه بودش/بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر

تنهایی

و اینک این منم /"مردی تنها "/در آستانه فصلی سرد

shift+delete+enter

بعضی از رابطه ها که آدم را مواقعی دچار این توهم شیرین می کنند که رابطه هایی هستند ابدی و ناگسستنی ،از


همان ابتدا نمی بایست نطفه شان منعقد شود و اگر بر اثر غفلت یا هیجان یا هر اشتباه دیگری شکل گرفت باید دردش


را تحمل  و سقطش کرد.نباید اجازه دهی این جنین ناقص متولد شود،جلوی چشمانت رشد کند بزرگ و بزرگتر شود و


وابسته ات کند.وابستگی یعنی حضور در رابطه ای بی ثمر و در دوری باطل از کنشها و واکنشهای احساسی آکنده از


رنجش و سرخوردگی.


بعضی رابطه ها را نباید ادامه داد....


بعضی رابطه ها را باید shift+delete کرد: بدون بازگشت، برای همیشه .....

بعد از تو

بعد از تو/ نه پاییز ، پاییز است/نه باران،باران/نه شهر،شهر/ و نه من ،من....


تکرار

چه حس خوبی به آدم میده تغییر دکوراسیون منزل و محیط کار.


روشی ساده و بدون هزینه برای ایجاد تنوع و مبارزه با تکرار،تکراری که روح و روان آدم را آهسته و خاموش منزوی می کند.


و لعنت ابدی بر تکرار...

فراموشی


گاهی وقتها ناگزیر از آن هستیم  که یک یا چند فصل مهم و بعضا قطور کتاب زندگیمان را خوب بخوانیم،بعد درش بیاوریم،


پاره اش کنیم و برای همیشه دورش بیندازیم.


انگار نه انگار که زمانی وجود داشته و بخشی از حیات و هستی ما بوده و الان نبودش در کتاب بدجوری توی ذوق میزند!


گاهی وقتها ناگزیر ار آن هستیم که بی رحم باشیم و سنگ دل و فراموشکار...هرچند که بدانیم از یاد بردن خیلی


سخت تر از به یاد سپردن است ،هرچند که بدانیم فراموشی بعضی وقتها محال است و هر چند که بدانیم فراموشی


سخت ترین کار دنیاست.


و ما محکوم هستیم به فراموش کردن و فراموش شدن....



شاعر تمام شده

 آهنگ این روزهای من:شاعر تمام شده-شاهین نجفی

نگاه میکنم از غم به غم که بیشتر است
به خیسی چمدانی که عازم سفر است
من از نگاه کلاغی که رفت فهمیدم
که سرنوشت درختان باغمان تبر است
به کودکانه ترین خواب های توی تنت
به عشق بازی من با ادامه بدنت
به هر رگی که زدی و زدم به حس جنون
به بچه ای که توام در میان جاری خون
به آخرین فریادی که توی حنجره است
صدای پای تگرگی که پشت پنجره است
به خواب رفتن تو روی تخت یک نفره
به خوردن دمپایی بر آخرین حشره
به هرگزت که سوالی شد و نوشت کدام
به دستهای تو در اخرین تشنج ها
به گریه کردن یک مرد آن ور گوشی
به شعر خواندن تا صبح بی هم آغوشی
به بوسه های تو در خواب احتمالی من
به فیلم های ندیده به مبل خالی من
به لذت رویایت که بر تن کفی ام
به خستگی تو از حرف های فلسفی ام
به گریه در وسط شعرهایی از سعدی
به چای خوردن تو پیش آدم بعدی
قسم به این همه که در سرم مدام شد
قسم به من به همین شاعر تمام شده
قسم به این شب و این شعر های خط خطی ام
دوباره برمیگردم به شهر لعنتی ام
به بحث علمی بی مزه ام در گوشت
دوباره برمیگردم به امن آغوشت
به آخرین رویامان به قبل کابوسه
دوباره برمیگردم به اخرین بوسه

آی عشق..

من هستم،عشق هست،تو نیستی 

 

تو هستی،عشق هست،من نیستم 

 

من هستم،تو هستی،عشق نیست...

کاریکلماتور

کاریکلماتور،واژه ابداعی احمد شاملو بر ای هنرنمایی پرویز شاپور با کلمات.ترکیبی از کلمه و کاریکاتور:

 

اگر اشتباه نکنم سر ماه طاس است//پرانتز:قفس واژه//پاییز،بهار را مصلوب کرد//روی پل صراط پوست موز انداختم// 

 

به خونم تشنه ام//با پیراهن گلدارت گلستان بی خاری//بیضی:دایره مست//                                                              

 

تخت خواب 2 نفره بر مزار ازدواج نافرجام می گریست//

 

زن:مرد نگاتیو//جان کندن:آخرین هم آغوشی جسم و روح//درخت سیگار برگ می کشد//به نگاهم خوش آمدی//

 

سایه چهار نژاد یک رنگ است//اشک می گریست//شب را در داروخانه دیدم که داشت قرص خواب آور می خرید// 

 

روی هم رفته زن و شوهر خوبی هستند//نزدیک ترین آدمها به یکدیگر مسافرین اتوبوس هستند// روزنه امید می گریست// 

 

از چشمم بدی دیده ام از نگاهت نه//  برای مردن باید یک عمر صبر کرد 

 

*قلبم را با قلبت میزان میکنم/مجموعه کاریکلماتورهای پرویز شاپور

     

نوستالژی

"استاد  ترم آخر -  ۲۴ واحد - ۱۴ درس - درس 1 واحدی - گرمای تابستان -جام جهانی-التماس دعا "

 

*متن تقاضای نمره  برای درس حقوق بیمه که با مطالعه قوانین بیمه برای پرونده ای ناگاه!یادش افتادم. 

 

آن روزگاران یاد باد....

کجایی جوانی...

پیام تبریک روز جوان برام اومد. 

جواب دادم:مگه 30 ساله ها هم جوون محسوب میشن؟ 

نوشت:یاس توام با روشنفکریت منو کشته!

 

* پ.ن1:آلبر کامو: از ساعت 3 بعد از ظهر متنفرم،برای انجام هر کاری یا خیلی زود است یا خیلی دیر. 

من:از 30 سالگی متنفرم،برای انجام هر کاری یا خیلی زود است یا خیلی دیر. 

*پ.ن2:جوان به حادثه ای پیر میشود گاهی.... 

 

*بی ربط نوشت برای مخاطب اخص:

رم دادن صید خود از آغاز غلط بود

حالا که رماندی و رمیدیم، رمیدیم